Get Instant Access to eBook Empresas Headhunters Chile PDF at Our Huge Library
EMPRESAS HEADHUNTERS CHILE PDF ==> Download: EMPRESAS HEADHUNTERS CHIL
Story Transcript
جامعه افغانستان حسن رضا وحدت حسینی
1
مقدمه سرزمین افغانستان ،قبل از استیالی اسکندر ،در زمان هخامنشی و بعد از آن مشهور به کابلستان و زابلستان بوده ،قسمت کابل و جاللآباد و سمت جنوبی و قطغن و بدخشان را که قسمت شرقی افغانستان است ،کابلستان و قسمت غربی که هرات و فراه و قندهار و غزنین و میمنه و غیره است ،زابلستان مینامیدند و پس از سلطۀ اسکندر مقدونی این قسمت را باختر و به یونانی بگتریه نامیدهاند و بعد از استیالی عرب کماکان به دو قسمت منقسم گردیده :قسمت غربی افغانستان که شهر مهمّش هرات و قندهار بود ،به خراسان مشرقی مشهور گشت (فرخ .)63 :1314،عبدالحی حبیبی دراینباره مینویسد :نام حصه ،سرزمین افغانستان غربی و شمالی تا تخارستان و مجاری هلمند و کابل در قرن هفتم میالدی خراسان بود (حبیبی ،)18 :1382 ،و قسمت شرقی آن ،رَوِه به معنای کوهستان نامیده شده است و در تواریخ قدیم هندوها بالیک دیس نامیده و ثبت نمودهاند. قسمت غربی افغانستان تا قبل از نادر افشار همیشه جزء ایران و قسمت شرقی آن زمانی در تصرف ایران و مدتی بهطور ملوکالطوایف و زمانی هم در تحت صوبهجات هندوستان در میآمد (فرخ.)64-63 :1314 ، کشور افغانستان قبل از قتل نادرشاه ،دارای تاریخی مستقلی نیست زیرا بهطوری که در باال ذکر گردید ،تاریخ این قسمت ،ضمن سلطنت سالطین ایران و یا جزو سلسله سالطین هندوستان ذکر شده است و تاریخ مستقل این مملکت از 1160هجری قمری یا 1747میالدی که احمدخان درانی قندهار را متصرف شد و حکومت مستقلی تشکیل داد ،شروع میشود. در وجه تسمیه این کشور ،سید محمدباقر مصباحزاده در کتاب تاریخ مختصر افغانستان در مورد نامگذاری افغانستان مینویسد :قلمرو تحت فرمان احمدشاه ابدالی بعد از مرگ او برای نخستین بار در تاریخ ،در زمان تیمورشاه افغانستان نامیده شد .اولین کسی که این نام را به کار برد ،لرد اکلند فرمانروای انگلیسی هند بود (مصباحزاده.)59 :1387 ، "شکلگیری دولت به معنای مدرن آن در سرزمینی با مرزهای جغرافیای و همراه با امتیاز انحصاری ،استفاده از قوۀ قهریه ،مالیاتبندی و جزء آن به دوران عبدالرحمنخان بر میگردد" (وفاییزاده.)112-111 :1393 ، درواقع چهارچوب افغانستان امروزی محصول دورۀ عبدالرحمنخان است .در زمان او حدود اربعه افغانستان با همسایهگانش با دخالت انگلیس مشخص شد .با این وجود افغانستان کشوری است که ساختار آن قومی- مذهبی بوده و بر اثر شکافهای موجود بین اقوام افغانستان ،تا هنوز نتوانسته است که در این کشور دولت- ملت به معنای مدرن آن شکل بگیرد.
1دانش آموخته ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران.
تعریف دورکیم از جامعه عبارت است از :افرادی که گرد هم جمع آمدهاند و مناسبات و روابطی در میان آنها به وجود آمده ،این روابط به وسیلۀ مقررات و نهادهای اجتماعی مستحکم شده ،همچنین برای اجراء این مناسبات و حفظ روابط ،مکافات با ضحمانت اجرائی وجود دارد (آرون .)362-361 :1396 ،بنابراین با در نظرداشت تعریف دورکیم از جامعه ،میتوان گفت ،به دلیل اینکه ساختار جامعه افغانستان قومی-مذهبی بوده و روابط افراد جامعه درون قومی و قبیلوی هست نه ملی-کشوری ،در افغانستانِ که "هرگاه بدون تسامح سخن گفته شود ،جامعۀ واحد و ملت واحد افغانستان عمالً فاقد مصداق خارجی و الگوی بیرونی خواهد بود" (ارزگانی.)36 :1390 ، از آنجای که در معرفی یک جامعه ابعاد مختلفی مانند فرهنگ ،اقتصاد ،اقوام ،محل سکونت افراد جامعه، ساختار جامعه و ...را در نظر گرفت و چون در اینجا زمینۀ معرفی همۀ اینها نیست ،من فقط در ساختار اجتماعی افغانستان که قومی هست اکتفا میکنم. اقوام افغانستان گیدنز قومیت را اینگونه تعریف میکند :قومیت به کردوکارها و نگرشهای فرهنگی اجتماع معینی از مردم اطالق میشود که آنها را از دیگران متمایز میسازد .اعضای گروههای قومی خود را از نظر فرهنگی متمایز از سایر گروههای جامعه میدانند ،و سایر گروههای اجتماعی نیز به همین چشم به آنها نگاه میکنند .ویژگیهای مختلفی ممکن است برای تشخیص گروههای قومی از یکدیگر به کار رود ،اما معمولترین ویژگیها عبارتاند زبان ،تاریخ یا اجداد (واقعی یا خیالی) ،دین و شیوههای پوشاک یا آرایش .تفاوتهای قومی سراپا آموختنی هستند .درواقع هیچ عنصری فطری و مادرزادی در قومیت وجود ندارد؛ قومیت پدیدهای صرفاً اجتماعی است که در طول زمان تولید و بازتولید میشود (گیدنز .)359 :1399 ،بااینحال ،افغانستان کشوری است دارای تنوع اقوام ،فرهنگها ،زبانها و مذاهب .گروههای گوناگونی قومی ،زبانی ،فرهنگی و مذهبی در چارچوب این سرزمین زندگی میکنند" .این سرزمین از لحاظ تنوع و ناهمگونی قومی ،پس از هند ،چین و مالزی چهارمین کشور آسیا به شمار میرود و در سطح جهان مقام سی و هفتم را دارا میباشد" (یزدانی.)129 :1372 ، بحث اقوام در افغانستان بسیار پیچیده است ،در مورد تنوعی قومی در افغانستان مطالب مختلفی وجود دارد. محمدامین صیقل در کتاب "افغانستان معاصر" نوشته میکند که ،در افغانستان حدوداً 38قوم بزرگ و کوچک زندگی میکند (صیقل .)358 :1394 ،مال فیض محمد کاتب در کتاب "نژادنامۀ افغان" عالوه بر معرفی تفصیلی گروه قوم پشتون یا افغان ،حدود سی گروه قومی غیر پشتون را نیز بهطور مختصر معرفی کرده ،و از اقوام ذیل نام برده است :سادات ،قریش ،عرب غیر قریش ،تاجک ،هزاره ،ایماق ،قزلباش ،کیانی ،مغول جغتائی ،ازبک، دیگان ،هندی ،هندو ،سواتی ،شلمانی ،تیراهی ،کشمیری ،کرد و ریکاء ،لکزی ،ارمنی ،قلماق ،حبشی ،یهود، بلوچ ،دولت شاهی ،نورستانی ،ترکمن و اقوام سیستانی ،قاینی ،بیرجندی ،کرمانی ،مشهدی ،همدانی ،کاشغری، چتراری و بخارایی (کاتب.)109-99 :1379 ،
مسیح ارزگانی به نقل از ویلیام میلی ،در کتاب "افغانستان رنگین کمان اقوام" درباره اقوام افغانستان چنین نقل قول کرده است :اروین اریوال و همکارانش که جدّیترین تالش را برای فهرست کردن اقوام افغانستان انجام دادهاند ،نام 55گروه قومی را در این سرزمین فهرست کرده و از 54گروه قومی به صورت ذیل مشخصاً نام برده است :عرب (عرب زبان) ،عرب (فارسی زبان) ،ایماق ،بلوچ ،جت-بلوچ ،براهویی ،اشکاشیمی ،فارسیوان، فیروزکوهی ،گاورباتی غربت ،گوجار ،هزاره ،هزارۀ سنی ،هندو ،جاللی ،جمشیدی ،جت ،جوگی ،قیرقیز ،کوتانا، ملکی ،ماوری ،میش مست ،مغول ،تاجیک کوهستانی ،مونجانی ،نورستانی ،اورموری ،پرهچی ،پشهای ،پشتون، پیکراج ،قرلیق ،قزاق ،قبچاق ،قزلباش ،روشانی ،سنگلیچی ،شادیباز ،شقنانی ،شیخ محمدی ،سیک ،طاهری، تاجیک ،تاتار ،تایمنی ،تیموری ،تیرهی ،ترکمن ،ازبک ،واخی ،وانگووالی ،یهودی و زوری (ارزگانی.)38 :1390 ، آنچه که در این فهرست اریوال به چشم میخورد این است که این ارقام اقوام در افغانستان وجود ندارد ،زیرا در این فهرست اریوال تداخل و تکرار فراوان به چشم میخورد .یعنی اریوال در اینجا بین قوم و قبیله و عشیره دقت الزم را به خرج نداده است و عشیرهها و قبیلههای یک قوم را به عنوان یک قوم جداگانه مطرح کرده است ،بهطور مثال" :هرکدام از گروههای جمشیدی ،فیروزکوهی ،تایمنی ،تیموری ،زوری ،طاهری ،میش مست و ایماق به عنوان یک گروه قومی جداگانه یاد شده است ،در حالی که سه گروه اولی به اضافه هزارۀ سنی، همگی از زیر مجموعههای چاراَیماق به حساب میآیند و دو گروه تیموری و زوری نیز از شاخهای تایمنی به شمار میروند و دو گروه طاهری و میش مست نیز از زیر مجموعههای ایماق شمرده میشود" (همان-38 : .)39 با این اوصاف ،میتوان گفت ،ارقام دقیقی از تعداد اقوام در افغانستان وجود ندارد .بااینحال در قانون اساسی افغانستان که در چهاردهم جدی سال 1382توسط لویه جرگه تصویب شد ،در ماده چهارم فصل اول این قانون از چهارده قوم موجود در افغانستان نام میبرد" :ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون ،تاجک ،هزاره، ازبک ،ترکمن ،بلوچ ،پشهیی ،نورستانی ،ایماق ،عرب ،قیرقیز ،قزلباش ،گوجر ،براهوی و سایر اقوام میباشد" (قانون اساسی :1382 ،فصل اول ماده چهارم). با آنکه آمار دقیقی از تعداد اقوام در افغانستان وجود ندارد ،ولی مهمترین آنها چهار کتلۀ بزرگ قومی است که اقوام و طوایف دیگر به نحوی با یکی از این چهار قوم عمده در ارتباط است و این چهار قوم عبارت اند از: - 1پشتونها :این قوم که درگذشته به نام قوم افغان یاد میشد –امروزه هم در برداشت عامۀ مردم افغانستان به همان نام سابق خود یاد میشود -از طوایف و قبایل مختلف تشکیل شده و درمجموع با تمامی زیر مجموعههای زبانی ،نژادی و ارتباطی خود نزدیک به 31درصد کل جامعه را تشکیل میدهد (تا حدودی من هم با این ارقام موافقم) .ساحۀ رهایش این کتلۀ بزرگ قومی نواحی شرقی ،جنوب شرقی و جنوبی افغانستان بوده و عالوه بر آن به شکل پراکنده در نواحی غربی و شمالی کشور سکونت دارند .ولی بیشترین تراکم جمعیت این قوم در جنوب کشور است .زبان اکثریت قاطع این قوم ،پشتو است .ولی پشتونهای شهری و بعضی از طوایف این قوم در غرب کشور به زبان فارسی نیز صحبت میکنند .اکثریت قاطع پشتونها سنی مذهب هستند (دولتآبادی.)28-27 :1387 ،
- 2هزارهها :هزارهها دومین کتلۀ بزرگ قومی در افغانستان است و در مناطق مرکزی افغانستان و نیز مناطق شمال و شمال شرقی کشور بودوباش دارند .از نگاه درصدی بیش از 27درصد جامعه را تشکیل میدهند. عالوه بر مناطق مرکزی و شمال شرقی و شمالی ،در اکثر شهرهای بزرگ به شکل پراکنده و حتی با نام مبدّل زندگی میکنند. زبان اکثریت قاطع این قوم ،فارسی و با لهجۀ هزارهگی است .ولی هزارههای شهری و نیز هزارههای شمال، شمال شرقی و شمال غربی ،لهجۀ فارسی متفاوت با لهجۀ هزارههای هزارهجات دارند .اکثریت قوم هزاره شیعهمذهباند ،ولی اقلیتهای بزرگ هزاره سنی مذهب و شیعه اسماعیلیه در والیات شمال و شمال شرقی افغانستان وجود دارد که درگذشته ارتباطشان با هزاره شیعه کامالً قطع بوده ،ولی در این اواخر دوباره احیاء شده است (همان.)28 : - 3تاجیکها :سومین گروه قومی در افغانستان ،تاجیکها هستند یا فارسیوانها هستند که در شمال کابل و والیات شمالی و غربی کشور و نیز در اکثر شهرهای بزرگ حضور گستردهای دارند .این قوم از نگاه درصدی 20در صد جامعه را تشکیل میدهند .زبان اکثریت قاطع این قوم و طوایف ارتباطی آن ،فارسی است و از نگاه مذهبی هم اکثریتشان سنیمذهباند .ولی تاجیکهای نواحی مرکزی و غربی کشور اکثراً شیعهمذهباند. همین شیعه بودن برخی از مردم تاجک و سنی بودن بعضی از هزارهها شناخت قومی تاجیک و هزاره را مشکل ساخته است ،چون زبان هر دو قوم فارسی است (همان.)29-28 : - 4ترک نژادان (ازبک و ترکمن) :ترکنژادان که غالباً در نواحی شمال افغانستان زندگی میکنند ،بیشتر به ازبکها شهرت یافتهاند ،در حالیکه ازبکها یکی از شاخههای ترکها هستند .جمعیت این قوم از نگاه درصدی با تاجکها یعنی بیست درصد تخمین میشود .زبان اکثریت قاطع این قوم ترکی با لهجههای ازبکی و ترکمنی است .و نیز اکثریت این قوم سنی مذهباند .ترکنژادان شهری بیشتر به زبان فارسی صحبت میکنند (همان: .)29 گر چند تا حال سرشماری دقیقی در افغانستان صورت نگرفته است که در آن به صورت دقیق مشخص شود که افغانستان چقدر نفوس دارد و درصدی نفوس براساس قومیت چه اندازه هست ،بلکه تمام آمار و ارقام که از نفوس افغانستان و درصدی اقوام افغانستان بیرون داده میشود مبتنی بر حدس و گمان است .در مورد درصدی اقوام افغانستان که دولتآبادی ذکر کرده ،چون سرشماری صورت نگرفته ،و این آمار "براساس تجزیه و تحلیل تمامی آمارهای ارائه شدۀ موجود دربارۀ ترکیب جمعیت افغانستان است" (همان ،)31 :این ارقام را نهمیتوان تأیید کرد و نهمیتوان رد کرد ،اما چیزی که مشخص است این است که "هیچ قومی در افغانستان اکثریت نیست" .و درباره درصدی قوم تاجک و هزاره هم نمیتوان چیزی نوشت ،با آنکه در تقسیم قدرت در زمان "شبه جمهوریت وابسته" (دوره کرزی و غنی) ،تاجیکها بعد از پشتونها بیشترین قدرت سیاسی را در دست داشتند .این احتمال وجود دارد که بنا به هممذهب بودن تاجک و پشتون و روابط که این دو قوم در افغانستان با کشورهای بیرونی دارند باعث شده است که تاجیکها نسبت به هزارهها از قدرت بیشتری برخوردار
باشد .آخرین آماری که از نفوس افغانستان ادارۀ احصائیه این کشور بیرون داد ،برمیگردد به سال 1400 هجری شمسی که در آن نفوس افغانستان 33.6میلیون نفر برآورد شده بود (اطالعات روز.)1400/03/18 : جمعبندی کشور افغانستان قبل از مرگ نادر افشار دارای تاریخ مستقلی نیست .این کشور بعد از مرگ نادر افشار ،توسط احمدخان درانی تأسیس و جغرافیای آن یعنی مرزهای آن با همسایهگانش در زمان عبدالرحمن خان مشخص گردید .ساختار جامعه افغانستان قومی-مذهبی بوده ،یعنی هویتهای افراد در این جامعه براساس قومیت و مذهب تعریف میشود. در مورد تعداد اقوام ساکن در افغانستان ،نوشتههای زیادی وجود دارد ،اما در قانون اساسی افغانستان که در سال 1382تصویب شد از چهارده قوم در افغانستان مشخصاٌ نام برده شده بود .بههرحال ،از آنجای که تعدار اقوام افغانستان مشخص نیست ،ولی مهمترین اقوام افغانستان همین چهار قوم بزرگ یعنی پشتون (افغان)، هزاره ،تاجیک و ازبک هست که سایر اقوام افغانستان به نحوی با این چهار قوم در ارتباط است. منابع آرون ،ریمون ( .)1396مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعهشناسی .ترجمۀ باقر پرهام .چاگ دوازدهم، تهران :انتشارات علمی و فرهنگی . ارزگانی ،مسیح ( .)1390افغانستان رنگین کمان اقوام .کابل :انتشارات صبح امید .
وفاییزاده ،قاسم ( .)1393سیاست ورزی قومی و بنای صلح در افغانستان .ترجمۀ سید کمال الدین رضوی ،کابل :مؤسسه حقوق بشر و محو خشونت. یزدانی ،حاجکاظم ( .)1372پژوهش در تاریخ هزاره .چاپ دوم ،قم :انتشارات مهر.
محمدنبی اسدی: رسومات مردم هزاره افغانستان ۱آشپزی از قبیل حلوا سرخ اشک ۲ورزش بزکشی پهلوانی توپ بازی دست ۳دمبوره موسیقی ۴تیراندازی شکار ۵مهمان نوازی ۶مسئله عروسی شیرین خوری ها قلین عیدها شیعه معتقد دوازده امام واقعان مردمی اعتقادی اند اگر مریض شوند حتی دکتر نمی روند زیارت روضه سخی مزار شهدا میرسید علی در بلخاب و اماکن متبرکه میروند دست به دعا باخدا ائمه وقتی کسی از دنیا برود یک سال هر هفته آش نذری میدهد در مسائل نذری وزیارت اعتقاد خاص دارند هر سال اکثرا نذری دارند و ختم قرآن در ماه رمضان حتمی است عید روزه عید غدیر و نوروز خوب تجلیل می کند به هر حادثه نذری دارند آشپزی مردم هزاره یا آشپزی هزارگی آشپزی مروج قوم هزاره است .این آشپزی هرچند تحت تأثیر آشپزی آسیای مرکزی، آسیای جنوبی و ایرانی بودهاست ،اما با آنهم غذای مختص به جغرافیای خود را دارد و روشها و سبکهای مختلف برای پختوپز آن وجود دارد که گستره آن شامل هزارهجات و کویته پاکستان است. در فرهنگ مردم هزاره مهماننوازی مرسوم و مروج است که برای مهمانان غذاهای خاص تهیه کنند .اکثر هزارهها با دست خود غذا میخورند و استفاده از چنگال و کارد کاربرد کمتری میان شان دارد .رژیم غذایی مردم هزاره تا حد زیادی بر اساس مصرف غذاهای پر پروتئین مانند گوشت و محصوالت لبنی است ،آنها در پخت غذا از مقدار زیادی روغن نیز استفاده میکنند. وعده غذایی هزارگی معموالا شامل پخت یک نوع غذا است و تنوع در آن کمتر دیده میشود .با این حال ،در مجالس رسمی بزرگ یا هنگام حضور مهمانان ،ممکن است انواع مختلف غذا پخته شود.برنج به دلیل اینکه در هزارهجات قابل کشت نیست کمتر دیده میشود ،اما گوشت به دلیل فراوانی به مقدار زیاد مصرف میگردد .دوغ نوشیدنی اصلی بهشمار میرود و چای هم محبوبیت زیادی بین مردم هزارهها دارد .میوهها و سبزیجات فقط به صورت فصلی مصرف میشوند .آشپزی هزارگی عمدتا ا بر نان متمرکز است .سه نوع اصلی نان مورد استفاده مردم هزاره وجود دارد: نان تاوه ،پخته شده در بشقابهای داغ نان تنور ،پخته شده در تنور هزارگی نان فطیر ،نانی غلیظ و بسیار مقوی که در تنور پخته میشودغذاهاغذاهای محبوب هزارگی شامل موارد زیر است:گوشت کُچه، حلیم :از گندم و گوشت ظرف ۶ساعت درست میشود که به اندازه نصف گندم به آن گوشت اضافه میشود و غذای مقوی بهشمار میرود قبرداغ ،دنده گوسفند :گوشت بره است که ترجیح داده میشود که دندههای آن با سیر و نمک سرخ شود و بعداا بخارپز گرددپیرکی :مانند پراته ،از کچالوی آبپز ،پیاز ،تره یا گندنه ،سیر ،نمک و فلفل سیاه ،بین دو الیه خمیر درست میشودشیر برنج :از شیر و برنج درست میشود شیر روغو :از شیر ،درست میشود که کمی به آن روغن اضافه میشود و با نان صرف میگردد آش :آش هزارگی ،از رشتههای دراز خمیر آبپز شده و نعنای تازه درست میشود که همراه پودینه (پونه) (گیاهی مانند نعناع) و چکه (ماست چکیده) صرف میشودکله پاچه :شامل سر و پاهای گاو یا گوسفند است که به مدت طوالنی بخارپز میگردد و سرشار از ژالتین و مواد معدنی استشوله :از برنج لُک (برنج بغالنی) درست میشود که مخلوطی از سبزیجات با آن در دیگ
بخارپز میشود و معموالا با دوغ صرف میشودحلوای سمنک :به حلوای سرخ نیز معروف است و از آرد گندم جوانه زده ،آب، روغن و بوره ظرف مدت چهار ساعت درست میشود ،طعم شیرین دارد حتی اگر شکر آن نیز کم باشددلده :از گندم خرد شده بلغور ،روغن و پیاز درست میشود که مقدار فراوانی گوشت حلیمشده یز به آن اضافه میگردددیگر غذاهای هزارگی شامل قدید ،شوربا ،آشک ،منتو ،قوروتی ،اوگره ،کشکِو ،نان ملیده و غیره است .عروس را به هزاره گی بیری و داماد را دامد می گویند .در مراسم عروسی مناطق هزاره نشین برعالوه دو بیتی های هزاره گی که با دمبوره و غیچک اجر شود رسم و رواج های گونا گون از قبیل رقص های عنعنوی ،بازیهای خاص چون ،مسابقه اسب دوانی و دیگر بازی های عنعنوی نیز اجرا می شود. در مراسم عروسی اقوام هزاره زمانیکه شاه خیل با تعدادی اسب سواران برای بردن عروس به خانه پدرعروس می آیند ،در راه فیرهای شادیانه و رقص های عنعنوی را برپا می کنند و عروس را سوار بر اسب و یا دولی از خانه پدر می برند که دولی را با پارچه های مخملی زیبا آراسته ،راهی منزل داماد می شوند.باید گفت :امروزه رسم و رواج عروسی در میان مردم هزاره نیز با کمی تفاوت های که آمده است خرچ نسبتا ا گزاف دارد و رسم و رواج های سابقه در بعضی مناطق دور دست هنوز هم به شیوه سنتی آن اجرا می شود که نماینده گی از فرهنگ دیرینه مردم هزاره را بازتاب می دهد.اسدی: بزکشی یک ورزش آسیای مرکزی است که در آن بازیکنان اسب سوار سعی میکنند الشه بُز یا الشه گوساله را در چاله یا دروازه قرار دهند .این ورزش ملی در افغانستان و یکی از ورزشهای فرهنگی اصلی مردم هزاره است .اسدی: بدون شک همه افسانهها و پیشینۀ مردم هزاره با آداب و رسوم و پوشش این منطقه پیوند خورده است که اگر این پوشش در افغانستان بینظیر نباشد ،میشود گفت کم نظیراست .پوشاک مردم هزاره در پوشش مردم هزاره2نهایت زیبایی و سادگی نمادی از پوشش اصیل هزارههایی است که امروز جز در برخی مناطق روستایی در جای دیگر شاید نتوان نشانی از آن یافت .پوشاک زنان هزاره بنا به موقعیت اجتماعی ،اقتصادی و شرایط سنی از ویژگیهای مشخصی برخوردار است .پوشاک زنان جوان هزاره با پارچههای گوناگون در رنگها و طرحهای شاد با چادر زیبا و رنگی همراست اما زنان مسنتر پارچههایی به رنگ تیره با طرحهای ساده و سیاه و سفید را ترجیح میدهند .چادرهای زنان هزاره که در زبان محلی به آن «الته» میگویند عالوه بر وظیفۀ پوشش ،زیبایی خاصی به زنان هزاره میدهد« .الته» و «چادر» سرپوش نخی مخصوصی است که زنان هزاره به سر میکنند« .الته» را در حالت عادی و در روزهای معمولی میپوشند ولی چادر را بیشتر در مراسم جشن و سرور سر میکنند .پیراهن زنان هزاره دارای برشی ساده ،بلند و فراخ با طرحهای گلدار و رنگهای متنوع است .لباس زنان هزاره دارای قسمتهای مختلفی چون «باالتنه یا پیرو»« ،ایزار» یا «تن بان» و وسکت «جلیقه» است .شلوار مردان هزاره به طرح و شکل شلوارهای وطنی در افغانستان است و پیراهن آنان با برش ساده و اغلب به رنگ سفید و گاه رنگی است پیراهن مردان هزاره که در گویش محلی به آن «پیرو» یا «پیرو تنبو» میگویند دارای آستینهای بلند و یقه گرد و چار گوش بوده و از جنسهای گوناگون سفید و متنوع تهیه میشود .لباس محلی مردان و زنان هزاره در کنار دیگر اقوام و طایفههای هزاره با زیباییهای منحصر به فرد خود همواره مجالی برای تجلی ذوق و استعداد طراحان لباسهای روز بوده است .در حقیقت لباس محلی و سنتی در هزارستان نمادی از فرهنگ و آداب و رسوم مردم آن است و نوع دوخت این لباسها و رنگهای به کار رفته در این پوششها منحصر بهفرد و بینظیر است. بهطور دقیق میتوان لباس مردم هزاره را که با وضع آب و هوایی آن مطابقت دارد چنین بر شمرد: -۱دستار پلوی و مدراسی پرییج که به سر میپیچند با تحت الحنکی یک بال چند وجبی که از جلو یا پشت سر آویزان میکنند. -۲پیراهن فراخ و بلند از پارچه ساده سفید مانند (تیترون) یا پارچههای امروزیتر با چند رنگ که تا برابر زانو انداخته میشود. -۳نیم تنه (کت) اغلب روی پیراهن پوشیده میشود و همچنین پالتو که در فصل زمستان میپوشند. -۴شلوار پرچین و پف کرده که در دم ساق پا تنکتر میشود. در این میان جوانان و تحصیل کردگان هزاره کم کم لباس بومی منطقه را که با شرایط اقلیمی متناسب است کنار میگذارند و بیشتر به سبک شهری کت و شلوار و لباس مد روز را میپوشند. لباس زنان و دختران هزاره از هم متفاوت است ،زنانی که سن سالی از آنها گذشته همان لباسهای قدیمی که عبارتند از-۱ : چادر -۲قدیفه (چارقد) -۳وسکت را به تن میکنند -۴ .پیراهن بلند و گشاد -۵شلوار بلند و گشاد -۶دستمالی که به دور سر میبندند.
دختران جوان هم مانند پسران جوان لباسهای مد روز را میپوشند و بندرت دختران لباسهای زنان را به تن میکنند .برخی از آنان مانتو شلوار میپوشند .اسدی: بسیاری از موسیقی دانان هزاره بهطور گستردهای در نواختن دمبوره ،نوعی ساز محلی که در سایر مناطق آسیای میانه مانند قزاقستان ،ازبکستان و تاجیکستان یافت میشود ،مهارت دارند .برخی از آوازخوانان معروف هزاره سرور سرخوش ،داوود سرخوش ،صفدر خیرعلی ،صفدر توکلی ،سید انور آزاد و دیگران هستند.